تحول مأموم؛ زمينه ساز ظهور(2)
تحول مأموم؛ زمينه ساز ظهور(2)
تحول مأموم؛ زمينه ساز ظهور(2)
نويسنده:علي حاج محمّدي
لايقيم امرالله الا من
جبهه حق در سه وضعيت ممکن است دچار سستي شود: يکي زماني که افراد اين جبهه، در برپايي عدالت، در مقابل جبهه باطل دچار رودربايستي مي شوند، مثلاً براي پيش برد قسط و عدالت، مجبور مي گردند با کساني مقابله کنند که تا ديروز مصاحب يا دوست و آشنايشان بوده است. دوم، زماني که در تشخيص راه درست، دچار دودلي و ترديد مي شوند. گاه در برابر قسط و عدل کساني شمشير مي کشند که خود جامه اي از دين برتن دارند و شعار دين هم سر مي دهند. حضور اينها ممکن است مايه ترديد در دل برخي شود و اراده شان را ضعيف کند. سوم نيز گاهي برخي افراد، خود اسير وعده هاي جبهه باطل مي شوند و مطامع شان مانع از هم راهي ياوران قسط و عدل مي گردد .
بر اين اساس، اراده اصلاح براي برپايي قسط و عدل که سرلوحه خيزش جهاني حضرت مهدي (عج) است، آن هنگام در ذهن و دل ياوران اين خيزش جهاني نضج خواهد گرفت که موانع فوق را از دل هايشان بزدايند. برپايي قسط، اقامه امر خداست و اقامه امر خدا را کسي پاياب و شکيب دارد که آراسته به سه خصلت راه بردي باشد. امام علي(ع) که رهبر خيزش برپايي عدالت و قسط است، اين سه مانع را در ميان پيروان خود مشاهده کرده بود لذا در کلامي به آفت شناسي نيروي قسط و عدل پرداخت و فرمود:
لا يقيم أمر الله سبحانه إلّا من لا يصانع و لا يضارع و لا يتّبع المطامع ؛(1)
کسي را پاياب برپايي امرخدا و هم راهي اين پرچم نيست مگر اين که اهل مصانعه و سازش کاري نباشد، در تصميم گيري ها دچار ترديد نشود و از خواسته هاي نفس خود نيز پيروي نکند.(2)
روحيه سازش کاري و معامله گري بر سر اصول و حقايق و ملاحظه کاري به نام مصلحت و رو در بايستي، شفاعت پذيري و تبعيض در اجراي قسط بزرگ ترين آفت جنبش هاي اصلاحي تاريخ به شمار مي آيد. سازش کاري گاه نتيجه ترس و گاه نتيجه طمع است و اراده اصلاح، آن گاه پديد مي آيد که انسان شجاع باشد و در برابر رشوه ها خود را نبازد و فريب نخورد؛ خواه پول باشد يا ستايش ديگران و يا شهوات ديگر
رودربايستي و رفيق بازي هم به سازش کاري مي انجامد. غالباً افرادي که با هم، طبقات اجتماع را مي چاپند، چنين مصانعه و سازشي ميان آنها حکم مي راند. اما منطق قرآن کريم، اجتناب از محبت دوستان و آشنايان در راه برپايي امر خداست که مي فرمايد:
لَا تَجِدُ قَوماً يُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَن حَادَّ اللَهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَو کَاَنُوا آبَاءَهُم أَبنَاءَهُم أَو إِخوَنَهُم أَو عَشِيرتَهُم ؛(3)
قومي را نيابي که به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و]کساني را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند -هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند -دوست بدارند .
امام علي (ع) در توصيف جنگ هاي صدر اسلام مي فرمايد که «ما در کنار رسول خدا (ص) با پدران و پسران و برادران و عموها و دايي هاي خود ستيز کرديم. و اين امر دشوار، حتي برايمان و تسليم در برابر خداافزود و گام هاي ما را در راه خدا استوارتر ساخت. »بعد به لشکريانش که اراده اصلاح در آنان به ضعف رفته بود، نهيب زد:
و لَعَمري لو کنّا نأتي ما قام للدّين عمود؛ (4)
اگر بنا بود ما مثل شمارفتار کنيم، پايه دين خدا هيچ گاه استوار نمي گشت .
گاه مصانعه در برابر کشش ها و خواسته هاي جامعه نيز رخ مي دهد و به صورت بهره برداري از نقطه ضعف اجتماع و نه مبارزه با آن ظهور مي کند. بر اين اساس، تابع احساسات عمومي بودن نيز نوعي مصانعه است .
فقدان اعتماد به نفس و ترديد در تصميم گيري يا هراس از عواقب احتمالي يک اقدام درست نيز مانع از پديداري اراده اصلاح است. اگراراده اصلاح پديد آيد، انسان در برابر پيش آمدهاي ناگهاني دست و پاي خود را گم نمي کند. بنابراين، برپايي قسط نيازمند اراده هايي آهنين است. پيامبر اکرم (ص) در توصيف ياران حضرت مهدي (عج) مي فرمايند :«دل هاي آنان چونان پاره هاي آهن است ».(5)هم چنين در حديث آمده که «حضرت مهدي (عج) و سپاهيانش، در راه اجراي امر خدا به سرزنش کسي نمي انديشند .»(6)
شهوات و مطامع نيز اراده اصلاح را سست مي کند. صلح با معاويه در عهد امام حسن (ع) نتيجه رفتار شهوت مآبانه برخي مدعيان برپايي قسط و بي ارادگي آنها در برابر لشکرمعاويه بود. هم چنين در دوره عباسي، بسياري از علويان و حاميان خانه امامت که زماني ماهيتي انقلابي داشتند و حتي پدران و برادران و خويشانشان به دست حکومت جور به قتل رسيده بودند، در اندک زماني، شکار ماديات شدند و اراده خود را به پيشنهادهاي چرب و نرم فروختند و حتي گفته اند که يکي از محرمان دستگاه سياسي امام موسي بن جعفر (ع) همه اسرار امام را با پيشنهادي چرب و نرم معاوضه کرد و موجب شهادت امام شد .(7)
و من لزمها لحق
در امر برپايي قسط، آن گاه که پرچم هدايت بر دوش امام قرار مي گيرد، ديگر نه بايد از آن پيشي گرفت ونه جا ماند. امير مؤمنان علي (ع) در اين باره مي فرمايد:
و خلّف فينا راية الحقّ، من تقدّمها مرق و من تخلّف عنها زهق و من لزمها لحق؛ (8)
آن بزرگوار (پيامبراکرم (ص) )پرچم راستي و درستي در ميان ما نهاد و رفت. هر که از آن پيشي گرفت، از دين بيرون رفت و هر که باز ماند، هلاک شد و آن که همراهي اش کرد، به مقصد رسيد .
اما تاريخ بشر، آکنده از سرپيچي و اختلاف مردم در امر اطاعت از ولي خداست. براي بشر هميشه دشوار بوده که از بشري چون خود اطاعت کند. قرآن کريم صاحبان چنين روحيه اي را با عنوان «ملأ»ياد مي کند که به سبب تعلقات و دل بستگي هاي خود، هميشه مزاحم حرکت هاي انبيا بوده اند. از جمله بهانه هايي که براي سرپيچي از راه راست مي آورده اند، همين نفس فرمان بري از بشري همسان با خودشان بوده است. قرآن کريم درباره قوم نوح (ع) مي فرمايد:
قَالَ المَلَأُ الَّذِينَ کَفَروُا مِن قَومِه مَا هذَا إِلَّاَ بَشَرٌ مِّثلُکُم.. .وَ لَو شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِکَةً .(9)
نوح و اصحابش ازکشتي پياده شدند و نسلي گذشت، اما باز تعلقات دنيوي، پديدار شدن چنين احساسي در نسل هاي بعدي را موجب شد؛ چنان که در چند آيه بعد، همين مضمون از زبان اين قوم جديد تکرار مي شود. منطق انحرافي اين افراد، آن است که اطاعت از بشري هم چون خود را نمي پذيرند.
يکي از افراد سرشناس زيدي مذهب در دوران امام جواد (ع) دچار شبهه شده بود که چگونه اماميه، به اطاعت از چنين کودکي، معتقد هستند و خلاصه آن که با نگاه ناقص خود، امام را در وضعيتي نمي ديد که بشود از وي پيروي کرد. امام جواد (ع) در پاسخ وي، به اين آيه استناد کردند: :فَقَالُوا أَبَشَراً مِنَّا وَاحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ.(10) يعني چنين نگاهي به امام، از همان اکراه تاريخي بشر در اطاعت از بشري چون خود ناشي مي شود .(11)
در زمان پيامبر اکرم (ص)، سخن ايشان چون آيه محکمه اي بود که کسي را ياراي سرپيچي نبود. قرآن مي فرمايد :
وَ مَا کَانَ لِمُؤمِنٍ وَلَا مُؤمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمراً أَن يَکُونَ لَهُمُ الخِيَرَةٌ مِن أمرِهِم ؛ (12)
و هيچ مرد و زن مؤمني را نرسد که چون خدا و فرستاده اش به کاري فرمان دهند، براي آنان در کارشان اختياري باشد .
يعني ديگر تشخيص پيامبر که در ميان مي آيد، چون و چرا بايد کنار رود. اما دوران بعد از نبوت، در دوران محک جامعه است. پيامبر (ص) به علي (ع) فرمود :لولاک لم يعرف حزب الله بعدي ؛(13)يعني زماني که ديگر آوردن نشانه و معجزه از جانب پيامبر براي تسهيل ايمان مردم رخت بربندد و ميزان در امر جامعه، خواست مردم شود و افراد از سر اراده خويش، به اصلاح خود و جامعه برخيزند و گرداگرد حبل المتين امام و صراط راهنماي وي طواف کنند، آن گاه حزب خدا شناخته خواهند شد. لذا در دوران امامت، هميشه به تشخيص امام اعتراض مي شده است. برخي خيزش ها بعد از نهضت عاشورا در جامعه اسلامي رخ داد، اما سوريه به دين منهاي امام بود. اينها پيامبر را بعضاً ديده بودند، اما نمي توانستند امام را درک کنند. لذا بسياري منحرف شدند، چون حاضر به سر نهادن به قوه تشخيص امام نشدند .
در آن صحابي خراساني هم چنين احساسي پديد آمده بود. وي نماينده انديشه هاي اصيل به شمار مي آمد مبني بر اين که بايد قيام کرد و بساط ظلم را برچيد. در پوشش پرداخت خمس منطقه خراسان به امام ششم، حامل پيامي بود براي امام که چرا نشسته اي و قيام نمي کني. اما با آن ماجرا که رخ داد، بر همگان روشن شد که انديشه پذيرش امامت هنوز پرورش لازم را نيافته است .
حال تصور کنيد که اين مرد به ناحيه خراسان برگشته و همين ديدار را با طول و تفصيل براي اهالي آن ناحيه تعريف کرده است. آن موقع سفرکردن به بلاد دوري هم چون مدينه، کار آساني نبود. از آن گذشته، اخبار نيز به سادگي منتشر نمي شد. لذا مردم به شنيدن وصفي و سخني از اهل بيت (ع) بر مي گشتند، جمعيت کثيري دورشان را مي گرفتند و جوياي اطلاعاتي درباره اوضاع مي شدند. حال تصور کنيد که مردم متوجه شوند که سهل خراساني ديداري مفصل و سرنوشت ساز با امام ششم (ع) داشته است. با اين وضعيت، شايد رخداد ديدار با امام ششم دهان به دهان در همه نواحي خراسان پيچيده و به گوش همگان رسيده است .
اما چند دهه بعد امام رضا (ع) در ماجراي فراخوان مأمون به مرو، از همان نقاط عبور مي کند و ماجراي حديث «سلسلة الذهب»رخ مي دهد. عاشقان امامت و صاحبان انديشه اصلاح و مناديان برپايي قسط، از امام (ع) تقاضاي سخني مي کنند و جواب مي شنوند که «کلمه لا اله الا الله، باروي خداست و البته شرط ورود به آن پذيرش امامت است:وأنا من شروطها. »اين يعني هنوز در ميان مردم آن خطه، پذيرش امام به آن حد لازم نرسيده است .
امام علي (ع) در شکوه اي از اين خصلت مردم فرياد مي زند :
اي دو صد شگفت از اشتباه کاري اين گروه ها و دسته ها که در امر دينشان دچار اختلافند : از سنت پيامبر پيروي نمي کنند و به کردار هيچ وصي اقتدا نمي نمايند.. .براي اين گروه ها، معروف همان است که خود معروف بدانند و منکر همان است که منکر بدانندش. نتيجه اين که اينها در مشکلات به رأي خود پناه مي آورند و در امر دين پيشواي خود هستند .(14)
چه بسا اگر ما در زمان علي (ع) بوديم و مي ديديم که بشري چون خود ما، در جنگ صفين به خود اشاره مي کند و مي گويد :«قرآن ناطق من هستم»، بسياري از ما در صف خوارج مي رفتيم. نفس اين تصاويري که از ائمه (ع)ترسيم مي شود، دال بر همين امر است که در نگاه بسياري از ما در صف خوارج مي رفتيم. نفس اين تصاويري که از ائمه (ع)ترسيم مي شود، دال بر همين امر است که در نگاه بسياري از افراد، امام بايد حتماً در وجنات و ظاهرش، فرشته گون باشد. بر همين اساس، روان ناخودآگاه ما، عالي ترين تصورات را به محبوب پنهانمان حضرت ولي الله اعظم نسبت مي دهد. حال اگر اين خصلت تاريخي نافرماني از بشري چون خود در نهاد کسي بيدار باشد، آن گاه که امام عصر (عج)بيايد نيز از وي سرپيچي خواهد کرد .
اما ياران حقيقي حضرت حجت (عج) که خصلت پذيرش امام در آنان پرورده شده است، در فرمان برداري از آن حضرت از هم سبقت مي گيرند.(15) هم چنين درباره ياران حضرت مهدي (عج) است که آنان در برابر حضرت از يک غلام به مالک خود، فرمان بردارتر هستند.(16) در دعاي عهد با آن حضرت، دستور آمده تا از خدا بخواهيم:
اللّهمّ اجعلني من أنصاره و أعوانه و الذّابّين عنه و المسارعين إليه في قضاء حوائجه و الممتثلين لأوامره و المحامين عنه و السّابقين إلي إرادته و المستشهدين بين يديه .(17)
گويي مسابقه اي است براي ولايت پذيري و سرنهادن به امر مولا (و المسارعين إليه في قضاء حوائجه)و در اين ميدان معيار ارزش، ربودن گوي سبقت در ابزار ارادت و اداي دين به آن حضرت است (و السابقين إلي ارادته )و در اين راه، جان و سر هم بايد باخت (و المستشهدين بين يديه )اين چنين اشتياق به ولايت، در ماجراي کربلا انقلابي ايجاد کرد آن هنگام که در خيمه امام در شب عاشورا، هرکسي بر ديگري در اداي ارادت خويش مسابقه مي داد و آن هنگام که اصحاب در پيش تاختن به ميدان دفاع از حرم رسول خدا در صبح عاشورا مسابقه مي دادند.
بر همين اساس توقيع امام زمان (عج) (وَ امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلي رواة أحاديثنا )از جمله کليدهاي زمينه سازي ظهور است. ثمره اين حديث، ايجاد قابليت پذيرش يک انسان (راوي حديث)به عنوان مرجع هدايت و سرنهادن بر فرمان انساني است که به مدد تتبع و تهجد، به مبدأ هدايت الهي متصل شده و قابليت راهنمايي خلق را يافته است. ثمره اين حديث، گذر از کشش هاي نفساني است که غالباً تشخيص هاي غلط انسان را به منزله حقيقت بي بديل جلوه مي دهد. ولايت فقيه در عصر انقلاب اسلامي مصداق اتم اين باور است.
امام خميني (رحمه) مؤسس انديشه جمهوري اسلامي در عصر ما، هماره به اين رکن رکين اشاره داشتند:«پشتيبان ولايت فقيه باشيد.. »از اين منظر، پشتيباني ولايت فقيه يعني سرنهادن به دريافت، تشخيص و تصميم انساني از جنس خودمان که به مدد صيانت از نفس خويش و مخالفت با خواسته هاي نفساني، افتخار نمايندگي امام در دوران غيبت را يافته است. برهمين اساس، مانع پذيرش ولايت فقيه، عدم آمادگي براي واگذاري امر و درخواست راهنمايي از انساني ديگر است که به سبب وارستگي هاي روحاني خود، قابليت راه بري يافته است .
نتيجه
زمينه اصلي ظهور، زماني فراهم مي شود که اراده اصلاح در مردم پديد آيد؛ يعني آن که انديشه کار دارد، آماده بذل جان خويش در اين راه باشد و هم چنين در اين مسير، دچار هيچ گونه سازش کاري، دو دلي يا پيروي از خواسته هاي نفساني نشود .
در عين حال، از جمله ارکان پيدايي اراده اصلاح، پرورش خردهاست تا مردم در عين شناخت جايگاه امام، خود به داوري امور بپردازند و اين رشد فکري، از جمله وظيفه هاي دولت اسلامي است. بر اين اساس، يک اصل راه بردي اين است که بايد همه رفتارها، حرکت ها، جهت گيري ها و برنامه ريزي هاي دولت اسلامي، در جهت شخصيت دادن به مردم و شريک کردن آنها درامر انتخاب و برنامه چيني و اجرا باشد .
بايد روش تبليغ در جامعه اسلامي ما دگرديسي بيابد. بايد بخشي از اقلام فرهنگي توليدي در جامعه، اعم از کتاب يا محصولات رايانه اي، به سمت ايجاد و پرورش اراده اصلاح در امت اسلامي برود. هم چنين مداحان اهل بيت (ع)به منزله يکي از رسانه هاي گسترده و نو انديشه امامت، نقش سترگي در اين باره مي توانند ايفا کنند. محتواي اشعار و ذکر مصيبت ها بايد حول پرورش شخصيت و شعورو اراده اصلاح پيش رود .
هم چنين بايد شور از جان گذشتگي در راه برپايي قسط و عدل، در ميان جامعه پرورش يابد. دفاع مقدس هشت ساله ما و نبردهاي اخير خاورميانه به خصوص نبرد 33روزه لبنان و نبرد 22روزه غزه، دليل محکمي بر پيدايي انسان هاي پاک باخته و از جان گذشته در دوران اخير است. در عين حال، بايد به مردم آموخت که هم راهي امام در هر حرکتي، از جمله اصول کار است. نه بايد پيش تر رفت و نه بازماند. بر اين اساس، پيدايي ولايت فقيه در خطه ايران و بازتاب روزافزون آن در ميان گروه هاي مبارز منطقه اي، زمينه هاي ظهور امام زمان (عج) را فراهم کرده است .
پي نوشت ها :
*پژوهش گر مسائل جامعه شناختي .
1.نهج البلاغه، کلمات قصار 110.
2.مرتضي مطهري، امامت و رهبري، ص215-217، تهران :انتشارات صدرا، 1366ش.
3.سور ه مجادله، آيه 22.
4.نهج البلاغه، خ 56.
5.بحارالانوار، ج52، ص304.
6.سيد بن طاووس، الملاحم و الفتن، ص65.
7.محمد تقي مدرسي، امامان شيعه و جنبش هاي مکتبي، ترجمه:حميد رضا آژير، ص209، تهران :انتشارات بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1372ش.
8.نهج البلاغه،خ100.
9.سوره مؤمنون، آيه 24.
10.سوره قمر، آيه 24.
11.امامان شيعه و جنبش هاي مکتبي، ص294.
12.سوره احزاب، آيه 36.
13.بحارالانوار، ج38، ص103.
14.نهج البلاغه، خ88.
15.بحارالانوار، ج52، ص310.
16.همان، ص308.
17.مفاتيح الجنان، دعاي عهد.
ae
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}